مهدویت

در این پست میخوام طول عمر امام زمان(روحی له الفداه) را اثبات کنم:

برای اهل سنت که اعتقاد دارند مهدی موعود هنوز به دنیا نیامده است:در قران امده است که:بقیةالله خیر لکم ان کنتم مومنین:ذخیره خداوند در روی زمین برای شما بهتر است اگر از مومن باشید،با توجه به اینکه ایات قران فقط مختص به یک زمان مانند زمان پیغمبر(صل الله علیه و اله)نیست و قران و گفته های قران برای تمام اعصار است پس اگر مهدی موعود هنوز به دنیا نیامده بقیةالله کیست؟و درضمن عمرنوح2500سال بود که در قران امده است پس امام زمان که هنوز1178سال دارند.

برای مسیحیان و یهودیان:حضرت خضر(ع)و حضرت عیسی(ع)چقدر عمر کرده ان تا الان؟پس زمانی که انها اینقدر عمر میکنند حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نیز میتوانند اینقدر عمر کنند

برای کسانی که بی دین بوده و فقط چیز هایی را که علم انها را قبول میکند را قبول میکنند:محققان ثابت کرده اند که اگر فردی تغذیه اش سالم باشد میتواند بهطور متوسط1000سال عمر کند2-زنبور های عسل شهد مخصوصی میسازند که از ان فقط ملکه استفاده میکند و عمر ملکه را ان شهد زیاد میکند.


نوشته شده در شنبه 17 تير 1391ساعت 18:28 توسط سجاد| |
برچسب ها: اثبات طول عمر امام زمان(روحی له الفداه)

در پست امروز میخوام وجود امام زمان را به صورت عقلی و نقلی اثبات کنم:

اثبات عقلی:اگر فردی کمی تاریخ بخواند 100٪میداند که خداوند متعال124000نفر نبی و رسول برای هدایت انسان ها فرستاده است.ایا میشود خداوندی که این همه به فکر هدایت انسان هاست پس از یک عده پیغمبر دیگر ول کن هدایت انسان ها شود؟و حال یک نفر نیاز است که پس از انبیاء بالاتر از انان باشد ولی پیغمبر نباشد چون خاتم پیغمبران رسول الله(روحی له الفداه)بوده که رحلت(به روایتی شهادت)فرمودند حال این فرد که ادامه دهنده راه انبیاء است کیست؟عقل سلیم میگوید که این فرد نباید همانند بقیه انسان ها باشد چون اگر قرار اشد که مانند بقیه باشد که نمیتواند مفسر ادیان الهی باشد پس فردی نیاز است که معصوم باشد تاهم از اشتباه در امان بماند و هم عالم به همه ادیان الهی باشد حال این فردباید امام باشد اگر باز هم تاریخ را نگاه کنیم میبنیم که پس از انبیاء 11امام امده و همگی به شهادت رسیده اند ولی نمیشود که مدتی زمین بدون امام باشد و اگر این امام هم مانند ائمه دیگر حاظر بود مانند انان به شهادت میرسید پس این امام لازم الوجود وغایب میباشند.پس وجود امام در همه اعصارلازم است و عصر ما نیز مانند اعصار دیگر نیاز به امام دارد.

دلیل نقلی:رسول الله(روحی له الفداه)در خطابه غدیر(موردتایید منابع شیعه واهل سنت)وجود و قیام امام زمان(روحی له الفداه)راخبر داده اند.

حضرت امیر المومنین علی(علیه السلام)نیز در نهج البلاغه به دنیا امدن حضرت مهدی و قیام ایشان را پیش بینی کرده اند.

همه اتمه اطهار نیز این پیش بینی را کرده اند.

امام حسن عسکری(علیه السلام):در طول عمر با برکتشان مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را به40نفر شناسانده بودند.

 


نوشته شده در جمعه 16 تير 1391ساعت 15:44 توسط سجاد| |
برچسب ها: اثبات عقلی و نقلی وجودمهدی موعود(روحی له الفداه)

سيد بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.
در بين راه راجع به اين مساله , كه گريه بـر امـام حسين (ع ) گناهان را مى آمرزد, فكر مى كرد.
همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد.
بعدپرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته اى ؟ و در چه انديشه اى ؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد من هم اهل باشم ؟ سـيـد بـحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى كنم كه چطور مى شود خداى تعالى اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء (ع ) مى دهد, مثلا در هرقدمى كه در راه زيارت بـرمـى دارد, ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن ! من براى شما مثالى مى آورم تا مشكل حل شود.
سـلـطـانـى بـه همراه درباريان خود به شكار مى رفت .
در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر, پيرزنى را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه عنيزه اى داشتند (بز شيرده ) و از راه مصرف شير اين بز, زندگى خود را مى گرداندند.
وقـتى سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولى به خاطر پذيرايى از مهمان , آن بز را سربريده و كباب كردند, زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد, از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
در نـهـايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم , چه عملى بايد انجام بدهم ؟ يكى از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهيد.
ديگرى كه از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد.
يكى ديگر گفت : فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سـلطان گفت : هر چه بدهم كم است , زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام .
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سيدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـيـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرين و گريه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نبايد تعجب نمود, چون خدا كه خـدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء (ع )بدهد, پس هر كارى كه مى تواند, انجام مى دهد, يعنى با صـرف نظر از مقامات عالى خودش , به زوار و گريه كنندگان آن حضرت , درجاتى عنايت مى كند.
در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى داند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود, از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد


نوشته شده در شنبه 3 تير 1391ساعت 15:15 توسط سجاد| |
برچسب ها: تشرف سيد بحرالعلوم و ارزش گريه بر امام حسين (ع )

طبق اخبار رسیده از عربستان ملک عبدالله(لعنةالله علیه)پادشاه عربستان چند روز پیش به جهنم واصل شد حال این مرگ به ظاهر بوده و نقشه عربستان است و یا واقعا به درک واصل شده را خدا میداند


نوشته شده در پنج شنبه 1 تير 1391ساعت 15:32 توسط سجاد| |
برچسب ها: مرگ ملک عبدالله شایعه یا واقعیت؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حسن بن نضر و ابوصِدام و جماعتى بعد از وفات امام حسن عسكرى (ع ) درباره وكلاى آن حضرت ، و چگونگى مصرف وجوهى كه در نزد آنها بود گفتگو مى كردند.
حسن بن نضر عازم حج بود و وصيت خود را به (احمد بن يعلى ) نمود، از جمله مقدارى پول وصيت كرد كه به ناحيه مقدس فرستاده شود، و به احمد وصيت نمود كه آن پول را به هيچ كسى جز به شخص صاحب الزمان (ع )، پس از آنكه او را كاملا شناخت ندهد.
حسن بن نضر در مسير خود به مكه به بغداد رفت ، در آنجا خانه اى اجاره كرد و در آنجا فرود آمد، يكى از وكلاى امام حسن عسكرى (ع ) نزد او آمد و مقدارى لباس و پول نزد او گذاشت تا به ناحيه مقدسه برسد.
سپس وكيل ديگرى آمد و او نيز مقدارى پول و لباس در نزد حسن بن نضر گذاشت ، سپس احمد بن اسحاق (وكيل امام حسن در قم ) به آن خانه آمد و هر چه نزدش بود به آنجا آورد.
حسن بن نضر مى گويد: (اجناس و پول زياد در اطاق جمع شد، من در فكر بودم كه آنها را چه كنم ؟ ناگاه از ناحيه مقدسه امام زمان (ع ) نامه اى به من رسيد كه : (در فلان ساعت آنچه نزدت هست بياور).
من هم آنچه بود برداشتم و رهسپار (سامره ) شدم ، در مسير راه دزدى راهزن را كه 60 نفر همراهش بود ديدم ، ولى خداوند مرا از گزند او حفظ كرد تا به سامره رسيدم ، در آنجا نامه اى به من رسيد آنچه دارى بياور، من هم آنچه را داشتم در ميان سبدى نهادم و به خانه امام رفتم ، در راهرو خانه ، غلام سياه پوستى را ديدم ايستاده ، به من گفت : (حسن بن نضر تو هستى ؟)، گفتم : آرى .
گفت ، وارد شو.
وارد خانه شدم ، به اطاقى رفتم و سبد را در گوشه آن اطاق ، خالى كردم ...ناگاه ديدم در پشت پرده اى كه در آنجا آويخته بود، شخصى مرا صدا زد و گفت : (اى حسن بن نضر، براى منتى كه خدا بر تو نهاد (كه امام خود را شناختى و حقش را به او رساندى ) شكر كن ، و شك و ترديد به خود راه نده ، چرا كه شيطان دوست دارد كه تو شك كنى )، آنگاه آن حضرت دو لباس به من داد و فرمود: (اينها را بگير و با خود داشته باش كه به آنها نياز پيدا مى كنى ).
حسن بن نضر آنها را گرفت ، و به وطن خود بازگشت ، و در ماه رمضان همان سال از دنيا رفت ، و با همان دو لباس ، او را كفن كردند.


نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391ساعت 13:57 توسط سجاد| |
برچسب ها: ملاقات حسن بن نضر با امام زمان (عج )

حسن بن خفيف مى گويد: پدرم (خفيف ) گفت : حضرت قائم (ع ) غلامانى به مكه فرستاد و همراه آنها دو خدمتكار نيز بودند، و به من نيز نامه نوشت كه همراه آنها باشم ، من همراه آنها به سوى مكه حركت كرديم ، وقتى كه در مسير راه به كوفه رسيديم ، يكى از آن دو خدمتكار شرابى مست كنند خورد، هنوز از كوفه بيرون نرفته بوديم كه از سامره (از ناحيه مقدسه امام زمان ع ) نامه آمد: (خدمتكارى را كه شراب خورده ، برگردانيد و او را از كار عزل كنيد).


نوشته شده در شنبه 16 ارديبهشت 1391ساعت 15:21 توسط سجاد| |
برچسب ها: عزل خدمتكار شرابخوار

دانلود اذن ور الله گله مهدی امید هل عطا مال حاج ابراهیم رهبر به زبان ترکی اذربایجانی

از دستش نده واقعا عالیه

http://upin.ir/images/hget3kfl05pz91zvruqk.mp3

 


نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391ساعت 22:35 توسط سجاد| |

عصر غيبت صغرى بود، مردى از اهالى عراق ، سهم امام خود را به ناحيه مقدسه امام زمان (عج ) فرستاد، سهم امام او قبول نشد و رد گرديد، به او گفته شد كه چون حق پسر عموهايت كه 400 درهم است ، در ميان اين اموال است بايد حق آنها داده شود.
بعد معلوم شد كه آن مرد، در ملكى با پسر عموهايش شريك بود، و حق آنها را نداده بود، چون حساب كرد دريافت كه حق پسر عموهايش همان 400 درهم است ، اين مقدار را از مال ، بيرون كرد و به صاحبانش رسانيد و بقيه را به ناحيه مقدسه فرستاد، آنگاه سهم امام او پذيرفته گرديد.


نوشته شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391ساعت 22:22 توسط سجاد| |
برچسب ها: راز پذيرفته نشدن سهم امام (ع )

(پس از آنكه امام حسن عسكرى (ع ) (در سال 260 ه -.ق ) به شهادت رسيد، يكى از دژخيمان و جلادان معتمد عباسى (چهاردهمين خليفه عباسى ) به نام (سِماء) ماءمور بازرسى خانه آن حضرت گرديد).
على بن قيس مى گويد: يكى از نگهبانان عراق نقل مى كند: در همين تازگى (سيماء) را در سامره ديدم كه در خانه امام حسن (ع ) را شكست ، و وارد خانه شد، شخصى (امام زمان عليه السلام ) از خانه بيرون شد و در دستش ‍ طبر زينى بود، جلو سيماء را گرفت و به او فرمود: (در خانه من چه مى كنى ؟)
سيماء گفت : جعفر (كذاب ) معتقد است كه پدر شما از دنيا رفته ، و فرزندى ندارد، اگر اينجا خانه شما است من باز مى گردم .
سيماء از خانه بيرون رفت (معلوم بود كه سيما از هيبت آن كودك ، وحشتزده شده و بدون عكس العمل و چون و چرا، عقب نشينى كرده است ).
على بن قيس گويد: به در خانه امام حسن (ع ) رفتم ، يكى از خدمتكاران خانه بيرون آمد، از او پرسيدم : (اين آقازاده طبرزين بدست چه كسى بود؟)
خدمتكار: چه كسى بيرون آمدن كودك طبرزين بدست را به تو خبر داد؟
على بن قيس : يكى از پاسبانهاى عراق به من خبر داد.
خدمتكار: (براستى چيزى از مردم پنهان نمى ماند!)
(اين حادثه بيانگر شدت سانسور و خفقان عصر معتمد عباسى است كه امامان معصوم و شيعيانشان را، سخت در تحت نظر و تحت فشار قرار داده بودند، و امامان و شيعيان براى حفظ جان خود، كاملا تقيه مى كردند، و اين پيام و درس را نيز به ما مى آموزد كه امامان (ع ) و شيعيانشان در سخت ترين شرائط، تسليم طاغوت زمان نمى شدند و با تاكتيك هاى مختلف ، نفرت خود را به دستگاههاى ظلم و ستم ، نشان مى دادند.)


نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391ساعت 22:28 توسط سجاد| |
برچسب ها: كودك طبرزين بدست در برابر جلاد

حكم بن ابى نعيم مى گويد: در مدينه به حضور امام باقر(ع ) رفتم و گفتم : (من بين حجرالاسود و مقام ابراهيم (كنار كعبه ) نذر كرده ام كه اگر با شما ملاقات كنم ، از مدينه بيرون نروم ، مگر اينكه بدانم شما قائم آل محمد(ص ) هستيد يا قائم نيستيد؟).
آن حضرت سكوت كرد و چيزى به من نگفت ، من سى روز در مدينه ماندم ، سپس آن جناب در راهى به من برخورد و فرمود: (اى حكم ، هنوز اينجا هستى ؟)
عرض كردم : آرى زيرا نذر كرده ام و شما به من امر و نهى نكرديد و به من پاسخ نداديد.
فرمود: (فردا صبح زود نزد من بيا).
فرداى آن روز به خانه آن حضرت رفتم و به محضرش شرفياب شدم ، فرمود: (مطلبت را بپرس ).
عرض كردم : من بين ركن و مقام نذر كرده ام و روزه و صدقه بر گردن گرفته ام كه اگر شما را ملاقات كنم ، از مدينه بيرون نروم مگر اينكه بدانم آيا شما قائم آل محمد(ص ) هستيد يا نه ؟ اگر قائم هستيد، در خدمت شما بمانم و حامى شما باشم ، وگرنه براى كسب معاش ، در روى زمين بگردم .
امام باقر: اى حكم ! همه ما قائم (قيام كننده ) به امر خدا هستيم .
حكم : آيا شما مهدى (هدايت كننده ) هستيد؟
امام باقر: همه ما مهدى هستيم و به سوى خدا هدايت مى كنيم .
حكم : آيا شما صاحب شمشير هستيد؟
امام باقر: همه ما صاحب شمشير و وارث شمشير هستيم .
حكم : آيا شما دشمنان خدا را مى كشيد و به دوستان خدا، عزت مى بخشيد و بوسيله شما دين خدا دين خدا در همه جا آشكار مى شود؟
امام باقر: اى حكم چگونه آن كس (آن قائم با اين اوصاف ) من باشم با اينكه 45 سال از عمرم گذشته است ، در صورتى كه صاحب اين امر (كه تو مى پرسى ) از من به دوران شيرخوارگى نزديكتر، و هنگام سوار شدن ، از من چالاكتر است (يعنى او همانند جوان نيرومند و زبر دست است ، چنانكه طبق بعضى از روايات ، سيماى آن حضرت هنگام ظهورش همانند سيماى يك جوان چهل ساله نيرومند و پرتوان مى باشد و همانند مردان بنى اسرائيل است - اثباة الهداة ج 7 ص 185)


نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391ساعت 21:28 توسط سجاد| |
برچسب ها: توانمندى و جوان بودن حضرت مهدى (عج )

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin