مهدویت

اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

اينك قسمتى از اسامى مبارك آن حضرت را كه با الفاظ مختلفى در بسيارى از كتب مذهبى اهل اديان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانيم.

1 ـ «صاحب» در صحف ابراهيم(عليه السلام);

2 ـ «قائم» در زبور سيزدهم;

3 ـ «قيدمو» در تورات به لغت تركوم;

4 ـ «ماشيع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;

5 ـ «مهميد آخر» در انجيل;

6 ـ «سروش ايزد» در زمزم زرتشت;

7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;

8 ـ «بنده يزدان» هم در زند و پازند;

9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هنديان;

10 ـ «شماخيل» در ارماطس;

11 ـ «خوراند» در جاويدان;

12 ـ «خجسته» (احمد) در كند رال فرنگيان;

13 ـ «خسرو» در كتاب مجوس;

14 ـ «ميزان الحق» در كتاب اثرى پيغمبر;

15 ـ «پرويز» در كتاب برزين آذر فارسيان;

16 ـ «فردوس اكبر» در كتاب قبروس روميان;

17 ـ «كلمةُ الحقّ» در صحيفه آسمانى;

18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحيفه آسمانى;

19 ـ «صمصام الاكبر» در كتاب كند رال;

20 ـ «بقية اللّه» در كتاب دوهر;

21 ـ «قاطع» در كتاب قنطره;

22 ـ «منصور» در كتاب ديد براهمه;

23 ـ «ايستاده» (قائم) در كتاب شاكمونى;

24 ـ «ويشنو» در كتاب ريگ ودا;

25 ـ «فرخنده» (محمّد) در كتاب وشن جوك;

26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در كتاب پاتيكل;

27 ـ «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن);

28 ـ «سوشيانس» در كتاب زند و هومو من يسن، از كتب زردتشيان;

29 ـ در كتاب «شابوهرگان» كتاب مقدس «مانويه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ايزد» آمده كه بايد در آخر الزمان ظهور كند، و عدالت را در جهان آشكار سازد;

30 ـ «فيروز» (منصور) در كتاب شعياى پيامبر.

علاوه بر اين ها اسامى ديگرى نيز براى حضرت مهدى(عليه السلام)در كتب مقدّسه اهل اديان ذكر شده است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نموديم. اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقية اللّه» كه در كتب مذهبى ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسكرى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ است كه در بيشتر روايات اسلامى، به آنها تصريح شده و ائمّه معصومين(عليهم السلام) در اكثر روايات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقية اللّه» ياد كرده اند. و اين خود بيانگر اين واقعيّت است كه موعود همه اُمّتها و ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غايب، حضرت حجّت بن الحسن العسكرى (عليه السلام) است.


نوشته شده در چهار شنبه 13 مهر 1390ساعت 16:42 توسط سجاد| |
برچسب ها: اسامى مقدّس حضرت مهدى(عليه السلام) در كتب مذهبى اهل اديان

عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقيده به ظهور مصلحى جهانى در پايان دنيا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هيچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ اين اعتقاد كهن و ريشه دار، علاوه بر اشتياق درونى و ميل باطنى هر انسان ـ كه به طور طبيعى خواهان حكومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنيّت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاى بى شائبه پيامبران الهى در طول تاريخ بشريّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.

تمام پيامبران بزرگ الهى در دوران مأموريّت الهى خود به عنوان جزيى از رسالت خويش به مردم وعده داده اند كه در آخر الزمان و در پايان روزگار، يك مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دينى و بى عدالتى را در تمام جهان ريشه كن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.

سيرى كوتاه در افكار و عقايد ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و يونان و نگرش به افسانه هاى ديگر اقوام مختلف بشرى، اين حقيقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد كه همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقايد و انديشه هاى متضادّى كه با يكديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.

اينك براى اين كه در باره اين موضوع سخنى به گزاف نگفته باشيم فهرست مختصرى از بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مى آوريم:

1 ـ ايرانيان باستان معتقد بودند كه: «گرزا سپه» قهرمان تاريخى آنان زنده است و در «كابل» خوابيده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى كنند تا روزى كه بيدار شود و قيام كند و جهان را اصلاح نمايد.

2 ـ گروهى ديگر از ايرانيان مى پنداشتند كه: «كيخسرو» پس از تنظيم كشور و استوار ساختن شالوده فرمانروايى، ديهيم پادشاهى به فرزند خود داد و به كوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزى ظاهر شود و اهريمنان را از گيتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر اين عقيده بودند كه از مشرق زمين يك نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنيا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند كه يك نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و «ژرمن» را بر دنيا حاكم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «ماركو كراليويچ» را داشتند.

6 ـ برهمائيان از دير زمانى براين عقيده بودند كه در آخر زمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدى سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفين را خواهد كشت، و تمام دنيا «برهمن» گردد و به اين سعادت برسد.

7 ـ ساكنان جزاير انگلستان، از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند كه: «ارتور» روزى از جزيره «آوالون» ظهور نمايد و نژاد «ساكسون» را در دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.

8 ـ اسن ها معتقدند كه پيشوايى در آخر الزمان ظهور كرده، دروازه هاى ملكوت آسمان را براى آدميان خواهد گشود.

9 ـ سلت ها مى گويند: پس از بروز آشوبهايى در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام كرده، دنيا را به تصرّف خود درخواهد آورد.

10 ـ اقوام اسكانديناوى معتقدند كه براى مردم دنيا بلاهايى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودين» با نيروى الهى ظهور كرده و بر همه چيره مى شود.

11 ـ اقوام اروپاى مركزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.

12 ـ اقوام آمريكاى مركزى معتقدند كه: «كوتزلكوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پيروز خواهد شد.

13 ـ چينى ها معتقدند كه «كرشنا» ظهور كرده، جهان را نجات مى دهد.

14 ـ زرتشتيان معتقدند كه: «سوشيانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ريشه كن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر و هم گفتار و هم كردار گرداند.

15 ـ قبايل «اى پوور» معتقدند كه: روزى خواهد رسيد كه در دنيا ديگر نبردى بروز نكند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پايان جهان است.

16 ـ گروهى از مصريان كه در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگى مى كردند، معتقد بودند كه سلطانى در آخرالزمان با نيروى غيبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بين مى برد و مردم را به آرامش و آسايش مى رساند.

17 ـ گروهى ديگر از مصريان باستان معتقد بودند كه فرستاده خدا در آخر الزمان، در كنار خانه خدا پديدار گشته، جهان را تسخير مى كند.

18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق كتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند كه ظهور خواهد كرد و حكومت واحد جهانى را تشكيل خواهد داد.

19 ـ يونانيان مى گويند: «كالويبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد كرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 ـ يهوديان معتقدند كه در آخر زمان «ماشيع» (مهدى بزرگ) ظهور مى كند و ابد الآباد در جهان حكومت مى كند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى كه «تورات»، كتاب مقدّس يهود، او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.

21 ـ نصارا نيز به وجود حضرت مهدى(عليه السلام) قايلند ومى گويند: او در آخر الزمان ظهور خواهد كرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.

آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(عليه السلام)كاملاً تطبيق نمى كند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از يك حقيقت مسلّم حكايت مى كند و آن اين كه:

اين افكار و عقايد و آرا كه همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آينده اى درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر اين واقعيّت است كه همه آنها در واقع از منبع پر فيض وحى سرچشمه گرفته است، و لكن در برخى از مناطق دور دست كه شعاع حقيقت در آنجا كمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن كاسته شده، و فقط كلّياتى از نويدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در ميان ملّتها به جاى مانده است.

البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادى، خود بر اهميّت موضوع مى افزايد، و مسأله «مهدويّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى كند.

بنابراين، عقيده به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان يك عقيده عمومى است و اگر كلمه «مهدى» و واژه هاى ديگر را ـ كه پيروان ساير اديان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى كنند ـ  از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوريم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» يا «مصلح جهانى» و يا «رهايى بخش غيبى» بناميم، اختلاف اسمى هم رفع مى شود.


نوشته شده در چهار شنبه 13 مهر 1390ساعت 16:35 توسط سجاد| |
برچسب ها: عقايد اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

(ولايت فقيه)

                ولايت فقيه پرتوى از ولايت امام زمان (عليه السلام)، و ولايت امام زمان(عليه السلام)پرتوى از ولايت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، و ولايت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) پرتوى از ولايت اللّه جلّ و علا است.

                از ديدگاه مكتب توحيد، مالك همه چيز و همه كس خداست و همچنين مالكيت مطلقه او منشأ حاكميّت مطلقه اوست. از اين رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حكومتى بايد از حكومت اللّه سر چشمه گيرد و بر اساس اراده و اجازه او تشكيل شود.

                آن زمان كه خداوند پيامبرانش را براى هدايت انسانها فرستاد، حقّ زمامدارى آنان را نيز امضا فرمود و همگان را به تبعيّت و فرمانبرى آنان در همه زمينه ها دعوت نمود.

                در باره پيامبر گرامى اسلام فرمود: «فلا و ربك لايؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم، ثم لايجدوا فى انفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليماً».

                «قسم به پروردگار تو! اين مردم مؤمن واقعى نخواهند بود، مگر آنكه حكومت و داورى تو را در همه موارد مورد اختلاف خويش بپذيرند، سپس نسبت به رأى و قضاوت تو ـ حتّى اگر مخالف منافع آنان باشد ـ كاملا تسليم باشند و حتّى در درون دل خويش، هيچگونه نارضايتى و ناراحتى احساس نكنند».



ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390ساعت 15:47 توسط سجاد| |
برچسب ها: (ولايت فقيه)

( اسامى و اوصاف و القاب حضرت مهدى (عليه السلام) )

 

                مرحوم ثقة الاسلام نورى در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و كتب آسمانى پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(عليه السلام)ذكر مى كند و مدّعى است كه در اين مقام، از استنباط هاى شخصى و استحسان هاى غير قطعى خوددارى نموده است كه در غير اين صورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است:

                م ح مّ د، احمد، عبداللّه، محمود، مهدى، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعى، شريد صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .                كنيه هاى آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنيه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نورى ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از كنيه هاى ايشان شمرده است.

                در اينجا به ذكر پاره اى عناوين و صفات كه در ضمن زيارتهاى مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد كه دقّت و تأمّلى در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارتها براى امام دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده براى مان روشن تر سازد.

                قابل ذكر اينكه تمام اين عناوين و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدى(عليه السلام)وارد گرديده، اگرچه بسيارى از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام(عليهم السلام)نيز مى تواند مصداق داشته باشد.

                ديگر اينكه، آنچه ذكر مى شود نه به ادّعاى اسم يا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهورى از تعابير موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينكه واژه اى مفرد يا جمله اى توصيفى باشد.

                بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين.

                خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق.

                وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حق رو به او دارند.



ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390ساعت 15:44 توسط سجاد| |
برچسب ها: ( اسامى و اوصاف و القاب حضرت مهدى (عليه السلام) )

(حضرت مهدى (عليه السلام) در احاديث قدسى)

                1 ـ خداوند فرمود: «اى پيامبر! بوسيله تو و پيشوايان از نسل تو بر بندگان خويش رحمت مى آورم، و به وسيله قائم از بين شما، زمين خود را با تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و بزرگداشت مقام الوهيّت، آباد مى سازم.

                و به وجود او زمين را از دشمنانم پاك مى كنم و آن را ميراث اولياى خويش قرار مى دهم، و به وسيله او كلمه توحيد را تعالى بخشيده، كلمه كافران را به سقوط مى كشانم، و به دست او و با علم خود سرزمين ها و دل بندگانم را حياتى تازه مى بخشم و گنج ها و ذخيره هاى پنهان را به مشيت خود برايش آشكار مى سازم.

                و با اراده خود او را بر نهانى ها و مكنونات قلبى ديگران آگاه مى گردانم و با فرشتگان خود او را يارى مى رسانم تا در اجراى فرمان من و تبليغ دين من مددكار او باشند. او به حقيقت ولىّ من است و به راستى هدايتگر بندگان من مى باشد.»

                2 ـ امام باقر(عليه السلام) در وجه نامگذارى حضرت «مهدى (عليه السلام)» به «قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)» حديثى قدسى روايت فرمود: «زمانى كه جدم حسين كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسيد، فرشتگان با گريه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ ناليدند و گفتند: پروردگارا! آيا از آنان كه برگزيده و فرزند برگزيده تو را، و امام انتخاب شده از بين خلق را كشتند، در مى گذرى؟!

                خداوند به آنان وحى فرمود كه: «فرشتگان من آرام گيريد. سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام مى گيرم اگرچه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد.» سپس فرزندان از نسل حسين (عليه السلام) را كه پس از او به امامت مى رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند.

                در بين اين پيشوايان، يك نفرشان به نماز ايستاده بود «فإذا احدهم قائم يصلّى فقال اللّه عزّوجلّ: بذلك القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسيله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسين(عليه السلام)انتقام مى گيرم.»


نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390ساعت 15:42 توسط سجاد| |
برچسب ها: (حضرت مهدى (عليه السلام) در احاديث قدسى)

چگونگى ارتباط با امام زمان(عليه السلام) در غيبت كبرى

از اين دسته روايات استفاده مى شود كه امام صادق(عليه السلام)مدّت ها قبل از تولد حضرت مهدى(عليه السلام) با بهره گيرى از قصّه حضرت يوسف، مسئله امكان تشرّف و ارتباط با آن حضرت را در عصر غيبت كبرى، ممكن دانسته و كيفيّت و چگونگى آن را نيز بيان فرموده اند; آن جا كه حضرت در بيان سنّتى از يوسف در حضرت مهدى(عليه السلام)، فرمود: «خداوند بين او و خلق حجابى قرار مى دهد كه در عين حالى كه وى را مشاهده مى كنند، نمى شناسند».

از جمله اى كه در چند حديث آمده است، استفاده مى شود كه همان طور كه برادران يوسف(عليه السلام) در هنگام مواجه شدن با وى، او را نشناختند و به عنوان عزيز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضاى كمك بيشتر كردند، حضرت مهدى(عليه السلام) نيز چنين حالتى دارند كه در عصر غيبت كبرى، امكان دارد افرادى با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وى گفتگو نمايند، امّا او را نشناسند; همانند يوسف(عليه السلام) كه حتّى برادران وى بعد از آن همه برخوردهاى متعدد كه همراه با گفتگو و داد و ستدهاى تجارى بود، يوسف(عليه السلام) را نشناختند، تا اين كه يوسف(عليه السلام)كه به خوبى برادران را مى شناخت، خطاب به آنان فرمود: «آيا دانستيد كه شما از روى جهالت با يوسف و برادرش چه كرديد؟!»

در اين هنگام برادران يوسف متوجه شدند و گفتند: «آيا تو يوسفى؟!»

فرمود: «من يوسفم و اين هم برادرم».([34])

نتيجه اين كه، اگر چه تشرّف به حضور امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت كبرى، امرى است ممكن، لكن بايد دانست غالب كسانى كه به اين سعادت بزرگ دست يافته اند، در آن هنگام، حضرت را نشناخته اند، بلكه بعد از ملاقات با حضرت، طبق نشانه ها و شواهد، فهميده اند كه مورد عنايت خداوند قرار گرفته اند و لحظاتى را در حضور ولىّ خدا گذرانده اند.

شاهد بر اين موضوع، حكايات و قضاياى فراوانى است كه توسط افراد موثّق و مورد اعتماد نقل گرديده است و به هيچ وجه قابل خدشه نيست.

البته دانستن اين مطلب نيز لازم است كه در مواردى هم ممكن است بعضى از افراد در هنگام تشرّف، التفات به آن داشته باشند; لكن اين موارد بستگى به اجازه خداوند دارد كه حضرت كسى را مورد عنايت خاصّ خودشان قرار دهند، امّا در عين حال كه الطاف و عنايات حضرت مهدى(عليه السلام) به شيعيان و ارادتمندانش فراوان است، لكن به جهت مصالح مهم ترى كه در كار است، در چنين مواردى كه انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ايشان را بشناسد اندك است


نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390ساعت 15:38 توسط سجاد| |
برچسب ها: چگونگى ارتباط با امام زمان(عليه السلام) در غيبت كبرى

(برخى ويژگى هاى ظاهرى)

 

                1 ـ شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):

                حضرت مهدى (عليه السلام) سيمايى چون سيماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست.

                اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزى به امام حسين (عليه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:

                «در آينده خداوند از نسل او مردى را پديد مى آورد كه همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاى ظاهرى و سجاياى اخلاقى به او شباهت دارد.»

 

                2 ـ زيبا و خوش صورت:

                زيبايى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، يا به گيرايى نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد، همگى در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده است.

 

                3 ـ گشاده پيشانى:

                پيشانى بلند و گشاده اش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مى افزايد، و چنان نورى بر چهره و جبين او پيداست كه سياهى موهاى سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مى دهد.[3]

 

                4 ـ ميانه قامت:

                قامتى نه دراز و بى اندازه و نه كوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلكه اندامش معتدل و ميانه است.

 

                5 ـ داراى دو خال مخصوص:

                خالى بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى ميان سفيدى صورتش مى درخشد و خالى ديگر بين دو كتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد.

                در باره شمايل ظاهرى امام زمان(عليه السلام) پاره اى صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب مى توان بدست آورد:

*     آن حضرت رنگى سپيد، كه آميختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.

*    از بيدارى شب ها، چهره اش به زردى مى گرايد.

*     چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بينى او بر آمدگى كمى پيداست.

*     ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش كم است.

*     ميان دو كتفش عريض است و شكم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد.

*     در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى عليه جلابيب النور».

                «حضرت مهدى(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گويا جامه هايى از نور بر تن دارد.»

                «اللّهم ارنى الطّلعة الرّشيدة والغرّة الحميدة واكحل ناظرى بنظرة منّى اليه».

                «بار خدايا ! آن جمال بارشادت و پيشانى نورانى ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه كن».


نوشته شده در پنج شنبه 7 مهر 1390ساعت 15:30 توسط سجاد| |
برچسب ها: (برخى ويژگى هاى ظاهرى امام زمان(ع))

مهدى(عليه السلام) و قرآن

  در چنين جامعه اى و چنين شرايطى، پر واضح است كه با ظهور مهدى(عليه السلام)قرآن ترجمان خود را باز مى يابد، و جايگاه خود را باز مى ستاند، آرا و انديشه ها بر قرآن عرضه مى شود و قرآن آن ها را اصلاح و ارزيابى مى كند. قرآن به تطهير و پالايش انديشه ها مى پردازد و از مهجور بودن خلاصى مى يابد، و از اسارت انديشه ها آزاد مى شود.

انسان توسط چنين امامى بر اساس قرآن هدايت مى يابد، و حركت در سرگردانى و گمراهى او، به طواف بر محور قرآن تبديل مى شود. او بر اساس توانايى ها و استعدادهايش از هدايت برخوردار مى شود. و حضرت نشان مى دهد كه چگونه همين قرآن مهجور، به معضلات انسان آخر الزمان پاسخ مى گويد؟ و چگونه همه دردها و بحران هاى روانى و اجتماعى را شفا مى دهد و درمان مى كند؟

قرآنى كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) بر «تنزيل» آن و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)بر «تأويل» آن جنگيد، حضرت حجّت بر سلطه و سيطره اش خواهد جنگيد، تا حقيقت آن بسط يابد و محتوايش اجرا گردد.

«و يعطف الرأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرأى».

«آراء و انديشه ها را تابع قرآن گرداند در روزگارى كه قرآن را تابع آراء و انديشه هاى خود ساخته باشند».


نوشته شده در چهار شنبه 6 مهر 1390ساعت 17:24 توسط سجاد| |

  قصيده‏اى از حكيم متأله مهدى الهى قمشه‏اى

 اى شاهد جان باز آ، در غيب جهان كم زن

نقش رخ زيبا را، در پرده عالم زن

 راز ابديت را، در پردهْ نهان گردان

يا رخ به جهان بنما وز سرّ ازل دم زن

 اوضاع جهان بنگر، در هم شده چون زلفت

بر نظم جهان دستى، بر طرّه پر خم زن

 چون دلبر آفاقى، مشكن صف دلها را

چون كعبه عشّاقى حرفى ز صفا هم زن



ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390ساعت 18:28 توسط سجاد| |
برچسب ها: قصيده‏اى از حكيم متأله مهدى الهى قمشه‏ اى

  غزلياتى از فخرالدين عراقى

 آخر اين تيره شب هجر به پايان آيد

آخر اين درد مرا نوبت درمان آيد

 چند گردم چو فلك گرد جهان سرگردان

آخر اين گردش ما نيز به پايان آيد

 آخر اين بخت من از خواب درآيد سحرى

روزى آخر نظرم بر رخ جانان آيد



ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390ساعت 18:22 توسط سجاد| |
برچسب ها: غزلياتى از فخرالدين عراقى

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 11 صفحه بعد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin